"مفهوم تنها بودن رو بهم نشون بده"
کلمات زیادی برای یه قلب شکسته هست
مشکل بشه درون قلب آکنده از خون رو دید
نفس کشیدنم سخته
با من قدم بزن، و شاید
شبهای نورانی بزودی
رها و رام نشدنی خواهند شد و میتونم خورشید رو حس کنم
اونا به من میگن
همهی آرزوهات برآورده میشه
مفهوم تنها بودن رو بهم نشون بده
این احساسیه که باید باهاش کنار بیام؟
بهم بگو چرا نمیتونم اونجایی که تو هستی باشم؟
قلبم حس دلتنگی داره
زندگی ادامه داره و نقطه پایانی بر آن نیست
چشمان سنگ به مسیر زل زده
اونا هرگز نمیگن تا ابد همینطور زل بزن اگه فقط
جاده های تقصیر به عشق بی پایان ختم میشن (عشق بی پایان)
کنترلی نیست
حالا با من هستی؟
اونا به من میگن
همهی آرزوهات برآورده میشه
جایی برای گریز نیست
جایی برای رفتن هم ندارم
قلب و روح و جسمم تسلیم اند
داری از من میپرسی
چگونه خواهد شد
چیزهایی که هرگز بروز ندادی رو حس کنم؟
قلبم حس دلتنگی تو رو داره
بهم بگو چرا نمیتونم اونجایی که تو هستی باشم؟
مفهوم تنها بودن رو بهم نشون بده
این احساسیه که باید باهاش کنار بیام؟
بهم بگو چرا نمیتونم اونجایی که تو هستی باشم؟
قلبم حس دلتنگی داره
مفهوم تنها بودن رو بهم نشون بده
این احساسیه که باید باهاش کنار بیام؟
بهم بگو چرا نمیتونم اونجایی که تو هستی باشم؟
قلبم حس دلتنگی داره