دستت را دراز کن من متعلق به تو هستم، نباید، نباید
اینگونه به چشمانم نگاه نکن، نباید، نباید
بخاطر بیاور زمانی که دست هایم در دست هایت بود، نباید
اکنون همه دنیا و همه آرامش همراه من است اما برایم کافی نیست
ای کاش این رویا بود
اما من در خواب نیستم
من بیمار تویم، تو را نفس میکشم*
ببخشید، اما من دوستت دارم
خودم را فریب دادم شیفته و فریفته شدم
تمام شب پیانو میخواند شوپن، شوپن
چنان بوسه تو بر لب هایم مرا میسوزاند
و اکنون تمام موسیقی ها برای اوست، در مورد اوست
ای کاش این رویا بود
اما من در خواب نیستم
من بیمار تویم، تو را نفس میکشم
ببخشید، اما من دوستت دارم
دستت را دراز کن من متعلق به تو هستم، نباید، نباید
اینگونه به چشمانم نگاه نکن، نباید، نباید
چنان بوسه تو بر لب هایم مرا میسوزاند
و اکنون تمام موسیقی ها برای اوست، در مورد اوست
ای کاش این رویا بود
اما من در خواب نیستم
من بیمار تویم، تو را نفس میکشم
ببخشید، اما من دوستت دارم