اولین باری که تورو دیدم
باید تو رو می شناختم
جرقه ای در تو دیدم
وقتی که به چشمانم نگاه کردی
و وقتی که لبخندت را دیدم
مثل ستاره ای می درخشیدی
تا به حال این حس را نداشتم
تو از درون به من گرما بخشیدی
مهم نیست که کجایی
نور درخشان تو مرا راهنما خواهد بود که تو را بیابم
مهم نیست که کجایی
نور درخشان تو مرا راهنما خواهد بود که تو را بیابم
ستارهٔ درخشان
به من بده ، بده ، بده ، بده ، همین اکنون
ستارهٔ درخشان
به من بده ، بده ، بده ، بده ، همین اکنون
مهم نیست که کجایی
نور درخشان تو مرا راهنما خواهد بود که تو را بیابم
مهم نیست که کجایی
نور درخشان تو مرا راهنما خواهد بود که تو را بیابم
ستارهٔ درخشان
به من بده ، بده ، بده ، بده ، همین اکنون
ستارهٔ درخشان
به من بده ، بده ، بده ، بده ، همین اکنون