برای آخرين رقصمون صدامون میزنن؟
اينو تو چشمات می بينم. تو چشمات
همون حرکات قديمی برای يه عشق جدید
ميتونم از همون دروغ های قديمی استفاده کنم اما می خوام بخونم
بتاب، فقط بتاب
چشماتو ببند و همشون میرن
می تونن جيغ و داد بزنن که فروخته شدن
ولی برای ابری پرداخت شده که ما داریم روشون می رقصیم
پس بتاب، فقط بتاب
با لبخندت که به اندازه ی خورشید درخشانه
برای اينکه اونها فقط برده های خدايي هستن که اون ها را ساخنه
اما من و تو فقط درخشيديم
و وقتی که سکوت با آخرين خداحافظی من ملاقات می کنه
کلماتی که من بهشون نیاز دارم در چشم های تو هستن و من می خونم
بتاب، فقط بتاب
چشماتو ببند و همشون میرن
می تونن جيغ و داد بزنن که فروخته شدن
ولی برای ابری پرداخت شده که ما داریم روشون می رقصیم
پس بتاب، فقط بتاب
با لبخندت که به اندازه ی خورشید درخشانه
برای اينکه اونها فقط برده های خدايي هستن که اون ها را ساخنه
اما من و تو فقط درخشيديم
بتاب، فقط بتاب
چشماتو ببند و همشون میرن
می تونن جيغ و داد بزنن که فروخته شدن
ولی برای ابری پرداخت شده که ما داریم روشون می رقصیم
پس بتاب، فقط بتاب
با لبخندت که به اندازه ی خورشید درخشانه
برای اينکه اونها فقط برده های خدايي هستن که اون ها را ساخنه
اما من و تو فقط درخشيديم