حسرتها مانند دوستان قدیمی اینجا انباشته میشوند
تا تاریکترین لحظاتت را بازسازی کنند
نمیتوانم هیچ راهی ببینم، نمیتوانم هیچ راهی ببینم
و همهی غولها بیرون آمدهاند تا بازی کنند
و هر دیوی سهم خودش را میخواهد
اما من میخواهم یک چیزهایی را نگویم
من میخواهم مسائلم را پنهان نگه دارم
همیشه تاریکترین موقع قبل از سپیده دم است1
و من یک احمق بودهام و کور بودهام
هرگز نمیتوانم گذشته را پشت سر رها کنم
نمیتوانم راهی ببینم، نمیتوانم راهی ببینم
مدام دارم این اسب2 را میکشانم
دور تمام این سوالها
چه صدای اندوهگینی
امشب این اسب را دفن خواهم کرد
من میخواهم مسائلم را پنهان نگه دارم
اما همیشه تاریکترین موقع قبل از سپیده دم است
[برگردان]
بتکانش، بتکانش
بتکانش، بتکانش
اوو، ووو
بتکانش، بتکانش
بتکانش، بتکانش
اوو، ووو
و سخت است با یک دیو
روی کمرت برقصی
پس بتکانش (تا از روی کمرت بیافتد)، اُ وو
دیگر از قلب ناشکرم بریدهام
پس امشب آن را جدا خواهم کرد
و از نو شروع خواهم کرد
چون من میخواهم مسائلم را پنهان نگه دارم
همیشه تاریکترین موقع قبل از سپیده دم است
[برگردان]
و سخت است با دیوی
روی کمرت برقصی
اگر فرصتش را بدست آورم
آیا انجامش خواهم داد؟
عشق خوبیست
اما من را مغلوب رها کرده
همیشه تاریکترین موقع قبل از سپیده دم است
اوو وو، اوو وو
و اگر انجامش بدهم مورد لعنت قرار خواهم گرفت
و اگر انجامش ندهم مورد لعنت قرار خواهم گرفت
پس به سلامتی نوشیدنیهای در تاریکی
که در انتهای مسیرم هستند
و من آمادهام زجر بکشم
و من آمادهام امیداور باشم
تیری در تاریکیست3
و درست به سمت گلویم
چون وقتی در جستجوی بهشت بودم
شیطانی در خودم پیدا کردم
وقتی در جستجوی بهشت بودم
شیطانی در خودم پیدا کردم
خوب، چه کار میشود کرد
میگذارم برایم اتفاق بیافتد
[برگردان]
1. بدترین شرایط، نوید بهتر شدن اوضاع را میدهند / ان مع العسر یسرا2. اسب استعاره از مشکلات و چیزهاییست که او را آزرده خاطر میکند.3. نتیجه غیرقابل پیش بینی است