میتونی از نگاهمون بخونی که
ما داریم به ناکجاآباد میریم؟
جوری زندگی میکنیم که انگار منتظر مرگ هستیم
ما داریم به ناکجاآباد میریم
میتونی از نگاهمون بخونی که
ما داریم به ناکجاآباد میریم؟
جوری زندگی میکنیم که انگار منتظر مرگ هستیم
ما داریم به ناکجاآباد میریم
فکر میکردم دفنت کرده ام و ردپا ها رو مخفی کرده ام
باید این رو توی دستهای سرد و مرده ت نگه داری
فکر میکردم تو رو جایی دفن کرده ام که گناه اونجا جاودانه
فکر میکردم تو رو از اون احساس جدا کرده ام
من پا به شکاف ها گذاشتم در حالیکه تو التماسم میکردی
فکر میکردم تو رو جایی دفن کرده ام که گناه اونجا جاودانه
لعنتی!
میتونی از نگاهمون بخونی که
ما داریم به ناکجاآباد میریم؟
جوری زندگی میکنیم که انگار منتظر مرگ هستیم
ما داریم به ناکجاآباد میریم
میتونی بدوی اما هیچوقت نمیتونی فرار کنی
دوباره و دوباره
ما آخر داستان رو خواهیم دید؟
ما داریم به ناکجاآباد میریم
این جاودانه
ما آخر داستان رو خواهیم دید؟
این جاودانه
دوباره و دوباره و دوباره
تو گفتی مرده ها برانگیخته میشند
اسرار تا وقتی به مقبره شون نرسند به خواب نمیرند
آوازه خون رو خبر کنید,سربازها رو جمع کنید
خانم ها و آقایون!این یه حقیقت از بین رفتنیه
میتونی از نگاهمون بخونی که
ما داریم به ناکجاآباد میریم؟
جوری زندگی میکنیم که انگار منتظر مرگ هستیم
ما داریم به ناکجاآباد میریم
میتونی بدوی اما هیچوقت نمیتونی فرار کنی
دوباره و دوباره
ما آخر داستان رو خواهیم دید؟
ما داریم به ناکجاآباد میریم
میتونی از نگاهمون بخونی که
ما داریم به ناکجاآباد میریم؟
جوری زندگی میکنیم که انگار منتظر مرگ هستیم
ما داریم به ناکجاآباد میریم
میتونی بدوی اما هیچوقت نمیتونی فرار کنی
دوباره و دوباره
ما آخر داستان رو خواهیم دید؟
ما داریم به ناکجاآباد میریم
این جاودانه
ما آخر داستان رو خواهیم دید؟
این جاودانه
دوباره و دوباره و دوباره