چه میبینی؟ بگو با من
چقدر راه مانده تا جاده؟
به شیبِ شب، سرازیرم
عطش میزاید این باده
بگو با من
چه میبینی؟
بگو با من
بگو با من
چه میبینی؟
بگو با من
دریغا از...
دریغا از عشق، در این شامِ شوم
که کوچه میگرید، ستارهها مغموم
ترانه بیرونق، به کنجِ غم محکوم
ستارهها مغموم
چه میبینی؟ بگو با من
چقدر راه مانده تا جاده؟
به شیبِ شب، سرازیرم
عطش میزاید این باده
بگو با من
چه میبینی؟
چه میبینی؟
بگو با من
چه میبینی؟
بگو با من
چه میبینی؟
بگو با من
ای داد و ای فریاد
ای داد و ای فریاد، از این شبِ بیخواب
که غصه میپاشد، به خلوتم مهتاب
منم سُکونی گَس، شبیهِ یک مرداب
شبیهِ یک مرداب
چه میبینی؟ بگو با من
چقدر راه مانده تا جاده؟
به شیبِ شب، سرازیرم
عطش میزاید این باده
نمیدانم، چه شد دستم
رها کردی، نمیدانم
نمیدانی، به کارِ دل
چهها کردی، نمیدانی
نمیدانم، نمیدانی
بگو با من، چه میبینی؟
چه میبینی؟ بگو با من
چقدر راه مانده تا جاده؟
به شیبِ شب، سرازیرم
عطش میزاید این باده
نمیدانم، بگو با من
رها کردی، نمیدانم
چه شد دستم؟ بگو با من
...