وقتی تو شب گم میشدم
ستاره شبشکن نبود
میون این شبزدهها
کسی به فکر من نبود
وقتی تو شب گم میشدم
همخونه خواب گل میدید
همسایه از خوشهی خواب
سبدسبد خنده میچید
آوازخون کوچهها
شعراشو از یاد برده بود
چراغا خوابیده بودن
شعلهشونو باد برده بود
آخ! اگه شب شیشهای بود، پل به ستاره میزدم
شکستهآینهی شب و نیزهی خورشید میشدم
آخ! اگه مرگ امون میداد دوباره باغ میشدم
تو رگ یخبستهی شب، نبض چراغ میشدم
وقتی تو شب گم میشدم، ستاره شبشکن نبود
میون این شبزدهها، کسی به فکر من نبود
آخ! که تو اقیانوس شب
سوختنمو کسی ندید
تو برزخ بیداد شب
کسی به دادم نرسید
وقتی تو شب گم میشدم
دلم میخواست شعله بشم
رو سایههای یخزده
دست نوازش بکشم
دلم میخواست آشتی بدم تگرگو با اقاقیا
خورشید مهربونی رو مهمون کنم به خونهها
آخ! اگه مرگ امون میداد دوباره باغ میشدم
تو رگ یخبستهی شب، نبض چراغ میشدم
وقتی تو شب گم میشدم، ستاره شبشکن نبود
میون این شبزدهها، کسی به فکر من نبود
وقتی تو شب گم میشدم، همخونه خواب گل میدید
همسایه از خوشهی خواب، سبدسبد خنده میچید