من يك زائر و غريب باشم
اگر سياه بپوشم سياه
يار عزيزم را گم كردم
پيدا كنم فاصله هارا فاصله هارا
اگر راه هاي دور نزديك شوند
هر زيبايي عاقل باشد
دوستم لقمان حكيم باشد
ببندم زخمهايم را زخمهايم را
تا نيمه راه بيفتي به دنبالم
اتشي بيفتد به وجودم
براي درد پنهانم
پيدا كنم چاره اي چاره اي