عشقم
عشقم، اگه (مي تونستم) موهات رو شونه مي كردم
گردنت رو نوازش مي كردم
برات لالايي مي خوندم و روي زانوهام مي خواباندمت
عشقم، اگه (مي تونستم) مغلوب سرنوشت نشده و...
كاغذ و قلم مي شدم
انتهاي خوشبختي رو پيدا مي كردم
و در پاياني ترين نقطه اش (داشتن) تو رو مي نوشتم
چشمات رو كه با عشق نگاه مي كنه رو
با هيچ چيز عوض نمي كنم
عشقم، حتي در واپسين لحظه ي (زندگيم) هم مي گم
روزهايي كه با من بودي رو با هيچ چيز عوض نمي كنم
حتي در واپسين لحظه ي (زندگيم) هم بايد دستاي تو رو بگيرم