وقتی آرام گریستم
تا آخر ، تا آخر ، تا آخر ، تو آنجا نبودی
اما اشکی داشتم که خراشم می داد
نرو ، نرو ، نرو
نمی توانم خودم را نجات دهم
ضربان قلب من - لحظه ای ایستاد
ساعت یازده شب زنگ زدی و گفتی که با من نیستی
ضربان قلب من - لحظه ای متوقف شد
ساعت یازده شب زنگ زدی و گفتی که با من نیستی
من تو را در سرما از دست دادم
نمی توانم ، نمی توانم ، نمی توانم
یک دقیقه بیشتر
می توانی مثل یک فرشته پرواز کنی
به هر حال ، به هرحال ، به هرحال ، به تو میرسم
تپش قلب من - لحظه ای ایستاد
ساعت یازده شب زنگ زدی و گفتی که با من نیستی
تپش قلب من - لحظه ای متوقف شد
ساعت یازده شب زنگ زدی و گفتی که با من نیستی