با یک لمس هزار آه بشنو
این روز ها اینطورم
می خوای بمون ، میخوای برو
در غم غیر قابل توصیفی هستم
گوشه ای از عشق رو نشونم دادی
اونطور رها کردی رفتی
تقصیر خودتو گردن من انداختی
دعوا (حقانیت) رو من از دست دادم
آه نمیشه نمیشه
بی تو نمیشه بی تو نمیشه
گونه هام میسوزه
اشک چشمام متوقف نمیشن
آه نمیشه نمیشه
بی تو نمیشه بی تو نمیشه
گونه هام میسوزه
اشک چشمام متوقف نمیشن
عشق شب و روز نمیشناسه
به هم مخلوط می کنه (میزنه) و میره
نه بهار رو گوش میده (حالیش میشه) نه پاییز
به پاییز بهار قاطی (مخلوط) می کنه و میره
من همچین عشقی ندیدم
دیگه چیا دیدن داره
چی خواستی و ندادم
دیگه چطور دوست داشتنی هست (باید دوست میداشتم)
آه نمیشه نمیشه
بی تو نمیشه بی تو نمیشه
گونه هام میسوزه
اشک چشمام متوقف نمیشن