Senden Öğrendim [Persian translation]

رفتی، پرنده ای با بالِ زخمی شدم

ساکت شدم، با حرفات قهر کردم

می دونی که در برابر تاریکی شکننده ای،

در طول شب مراقب باش و نگهبانی بده

وقتی دیروز در برابر امروز تسلیم شد،

وقتی قلب پر از رنج ها شد،

وقتی اون زود برگشتنت دیر شد،

من خودم تحمل کردنو یاد گرفتم..

کور بودم، تیز شدم، فراموش کردنِ تورو یاد گرفتم..

تو نبودی من تنها موندنو یاد گرفتم،

مثل دیوار مقابل درد ایستادنو یاد گرفتم،

مثل کلمات یک زبانِ گم شده،

ایستادن بدون ریشه و پیوند رو یاد گرفتم..

اگر همیشه از باران های شدیدم دست کشیدی،

اگر همیشه از زمستون های تموم نشدنیم دست کشیدی،

نترس بدهی ای ندارم که به کسی پرداخت کنم

من نیست فرض کردنو (نادیده گرفتنو) از تو یاد گرفتم