از چشمان تو من میخونم که تو باید بری من از اون روز ترسیده بودم قلب من فریاد میزد برگرد دلایل بهتر بودند حالا روی زمین
این بدترین عشق نبود این اخر بازی بود ما چیزهای کافی داشتیم
ما بیرون از این دنیا بودیم از همه این ها گذشته اون راهی بود که میلیون ها زوج میتوانستند روی زمین نفس بکشند اما ما امروز حق انتخاب نداریم ترس تو مرا با بوسه ات بیدار کردی این پایان بدی بود
واین پایان بد رویایی از اینده بود
من با ناراحتی چشمانم را باز میکنم دنیا در حال مردن است از نبود عشق قایق زندگی ما روی مسیر در حال حرکت است ما زمان کمی داریم برای محبت به یکدیگر حرف های ما گیگا بایت ها میشود
نبود شهامت ترس تو اواز من جلوی من وتو همی چیز در حال نابودی است