مگه اصلاً نشناختم
نه تورو نه خودمو
چيزايي كه ديدم بسمه
وايسادم و اصلاً نشنيدم
صداي نفساي قلبمو
دوست داشته شدم دوست
داشتم
جلوي چشمم از دست دادم
اميدوار شدم
ابري شدم
آنچه بايد ميباريد از مژه هام
باريد
باور نكردم كه باور كردم
داري از دستم ميري
نميدونم بازم پستچي در رو ميزنه ؟ فكر نكنم
ميدونم برنمي گردي
تو خيلي وقته كه رفتي
ترجمه:حانيه زماني