شاید در هر نت از یک ترانه
شاید در میخانه کنار یک ساحل
شاید هم دود سیگاری هستی که کشیدم
زمانی که ستاره ای از آسمان ببارد و بگذرد
زمانی که تنها در مسیری خیس قدم می زنی
زمانی که کاملا در افکار دیگری هستی
در ذهن منی
گذشته نیست، همچون امروز
هنوز تو را کنارم دارم
تو همیشه کنارم هستی
در روز و شب من هستی
نه نواخته و نه سروده می شوی
تو ترانه های من هستی
انگار هیچوقت نرفته ای و همیشه بوده ای
همچون پنهان کردن یک راز از همه
همچون در خود فرورفتن و گریستن
کنارم هستی
همچون تطهیر دادن من از بعضی چیزها
همچون بوییدن گل بدون چیدنش
همچون ممنوعه هایی که هرگز عوض نشده اند
در ذهن من هستی