دروازه های زندان برایم گشوده نخواهد شد
با دست و پاهایم تقلا می کنم
آه، برای به تو رسیدن
خب من از این چهار دیواری وحشت می کنم
این میله های آهنی نمی توانند روح مرا در خود نگه دارند
آنچه می خواهم تو هستی
لطف کن برگرد دارم تو را می خوانم
و آه دارم تو را فریاد می کنم
تعجیل کن دارم می افتم، سقوط می کنم
(همسرایی)
به من نشان بده که چگونه است
که آخرین آدم مقاوم باشی
و به من بیاموز درست از اشتباه را
و من به تو نشان می دهم که چه می توانم باشم
برایم بگو
به من بگو
و زندگی ام را پشت سر خواهم گذاشت
بگو اگر که ارزش رهایی ام دارد
دروازه های بهشت گشوده نخواهند شد
با این بال های شکسته من سقوط می کنم
و هر چه که می بینم تویی
دیوارهای این شهر هیچ عشقی برایم به یادگار نگذاشته اند
و در لبه ی هجدهمین داستان من ایستاده ام
و برای تو فریاد بر می آورم
خواهش می کنم برگرد تو را می خوانم
و هر چه که نیاز دارم از توست
تعجیل کن دارم می افتم، سقوط می کنم
(همسرایی)
تعجیل کن دارم سثوط می کنم
آنچه که نیاز دارم تویی
خواهشن برگرد تو را می خوانم
و آه، تو را فریاد می کنم
عجله کن دارم می افتم، سقوط می کنم
(همسرایی)
شتاب کن دارم سقوط می کنم
برایم بگو
به من بگو
و من زندگی ام را پشت سر خواهم گذاشت
بگو اگر که ارزش رهایی ام را دارد