مانند يك سنگ، سقوط خواهم كرد
دور تر از آنم كه بشود پيدايم كرد
جايي ندارم كه در برابر طوفان در امان باشم
حتي تمام عشقي كه پيدا كردم هم
نتوانست مرا برگرداند
تنهاي تنها رانده شدم
نگو كه اين آخرشه
فكر كنم دوباره گم شدم
به خاطر صبرت از تو متشكرم
به خاطر زماني كه براي من صرف كردي
فكر مي كنم هيچ وقت پي نبرم كه
تو سعي مي كردي مرا نجات دهي
مرا از سايه اي كه روي شانه ام خوابيده
نجات بده
خواهش مي كنم نگو تمام شده
من اعتراف مي كنم كه ضعيف بودم
قلبم پر از طمع بود
بيش از آنچه احتياج داشتم، طلب مي كردم
من روي لبه ايستاده ام
از پوچي مي ترسم
مرا ترك نكن
تو را التماس مي كنم دوست من
به خاطر صبرت از تو متشكرم
به خاطر زماني كه براي من صرف كردي
فكر مي كنم هيچ وقت پي نبرم كه
تو سعي مي كردي مرا نجات دهي
مرا از سايه اي كه روي شانه ام خوابيده
نجات بده
خواهش مي كنم نگو تمام شده
من روي لبه ايستاده ام
فكر كنم دوباره گم شدم
من روي لبه ايستاده ام
مرا ترك نكن
تو را التماس مي كنم دوست من
مرا بار ديگر نجات بده
بار ديگر مرا نجات مي دهي؟
بار ديگر مرا نجات مي دهي؟
بار ديگر مرا نجات مي دهي؟