من برای عشقی می جنگم
که می دانم نمی توان در آن پیروز شد
فرستاده شده از سوی یک نور بالاتر…
فرزند خورشید طلایی ما…
ساری گلین
من دستانم را به سوی دست هایی دراز می کنم
که می دانم نمی توان آنها را گرفت
نفرین شده با کلماتی که نمی توانم بگویم…
شکسته از افسون تو…
ساری گلین
و همانند یک گل سرخ
که به خار تبدیل میشود
عشق من گرفته شد
و به سوی نور بالاتر بازگشت
من چه می توانم بکنم، عشق من؟
فرزند آفتاب طلایی ما…
ساری گلین
یک طبل که ضرب می زند
به دنبال آهنگ تو می گردد
پژواک ها ادامه خواهند یافت
می خواهند بدانند تو کجا رفته ای…
ساری گلین
آیا این صدای توست
که در هوای کوهستان سرگردان است؟
مرا به ناکجا می برد…
بی هدف با دعایی بی صدا…
ساری گلین
و همانند یک گل سرخ
که به خار تبدیل میشود
عشق من گرفته شد
و به سوی نور بالاتر بازگشت
من چه می توانم بکنم، عشق من؟
فرزند آفتاب طلایی ما…
ساری گلین
موهاي تو شکوفه است
گل سرخ آبکی است
ساری گلین
انتهای موی بلند را نمی بافی
گل تر و تازه نمیچینی
ساری گلین
عجب عشقی است عشق تو
تو میتونستی خورشید رو بدی
من چه شوم ، چه کنم امان امان
ای وای من ، امان امان
ساری گلین
به سوی نور بالاتر رفتی
من چه می توانم بکنم، عشق من؟
فرزند آفتاب طلایی ما…
ساری گلین