Sara [Persian translation]

روی تپه های ماسه ای دراز کشیده بودم و به اسمان نگاه میکردم

زمانی که بچه ها کوچک بودند و در ساحل بازی میکردند

پشت سرم آمدی دیدم که از کنارم گذشتی

همیشه نزدیک بودی اکنون نیز در دسترس هستی

سارا,سارا

چه چیز باعث شد که نظرت را عوض کنی

سارا,سارا

نگاه کردن به آن ساده اما توضیح دادنش سخت است

هنوز هم میتوانم بچه هارا در حال بازی یا سطل هایشان در ماسه ها ببینم

به سمت آب میدویدنند تا سطل هایشان را پر کنند

هنوز میتوانم افتادن صدف ها از دستانشان را ببینم

هنگامیکه یکدیگر را تا تپه ها دنبال میکردند

سارا,سارا

فرشته پاک شیرین,عشق شیرین زندگیم

سارا,سارا

جواهر درخشان همسر مرموز و عرفانی

خوابیدن در جنگل کنار آتش

نوشیدن شراب در باری پرتغالی

بازی کردن بچه ها و از سفید برفی شنیدن

و تو در فروشگاهی در ساوانا لا مار هستی

سارا سارا

این خاطرات واضح هستند که نتوانستم فراموش کنم

سارا سارا

دوست داشتنت چیزی است که هرگز پشیمانش نخواهم شد

هنوز هم میتوانم صدای کلیسای متدیست ها را بشنوم

درمان شده بودم و بهبود یافته ام

در هتل چلسی بوده و بیدار بودم

و آهنگ زنی با چشمانی غمناک از لولند را برایت سرودم

سارا سارا

به هرجا که سفر کنیم هرگز جدا نخواهیم شد

سارا سارا

بانوی زیبا عزیر من

چگونه ملاقاتت کردم نمیدانم

پیام رسانی تو را برای من در طوفانی حاره ای قرستاد

تو آنجا در زمستان بودی انعکاس ماه در برف

درحالیکه در لیلی پاند هوا گرم بود

سارا سارا

افسانه من در لباس ارزان قیمت

سارا سارا

باید مرا به این دلیل که در شان و اندازه ات نیستم ببخشی

حالا آن ساحل متروکه شده و جر اندکی گیاه نمانده

و تکه ای از کشتی قدیمی که بر ساحل مانده

همیشه هنگام نیاز به من پاسخ میدادی

کلید و نقشه رسیدن به تو را به من میدهی

سارا سارا

حوری مسحور کننده با تیر و کمان

سارا سارا هرگز ترکم نکن نرو