ابرهای سفید از بالای سرمان در گذرند
هر چیز جانداری در تو شکوفه کرده
مثل اینکه این همه زمان رو بیخودی منتظر نمانده ام
هر چیزی رو که بر من گذشته دلیلی داشته
در لحظه ای که انتظارش رو نداشتم وارد زندگی ام شدی
مرا در آغوش بگیر طوری که من تورو در آغوش میگیرم
تو آمدی بهار آمد
از این به بعد، قلبم برای تو خواهد تپید
با چشمان تو خوابیده و سال هایی که بی تو سپری شده
تلافی اش را در خواهد آورد
برای من بی تو نوشیده شده
حتی آب هم دروغ هست الان، تو دیوانه، من هم دیوانه ی تو
مرا تنها نگذار، تو هم نمیتونی بفهمی
چقدر به تو وابسته ام