حله؟
نمیدونم (نمیفهمم) به چه دلیلی عزیزم(عشقم) رو ناراحت کردن؟
در حالی که تنها به صورتش خیره شده بودم(محوش شده بودم) صورتش (نقش و یا تصوریش) را کشیدم، آه
تو رو خدا (لطفاً) از اینجا فرار کن و خودت رو نجات بده، عزیزم
وقتی که به دنبال خورشید هستی، ماه دست از تعقیب کردنت بر نمیداره(بیخیالت نمیشه)
شهر رو زیر و رو کن، از بالا تا پایینش(ابتدا تا انتهاش) رو به آتیش بکش و
اونم چه آتیش کشیدنی (با خاک یکسانش کن)
کی میگه که از این خواب بیدار شو(کی میخواد جلوتو بگیره)؟
پس انجامش بده(بهش برس)
نه تنهاییه و نه غم، پایان این شب تاریک، روز و روشناییه
فکر نکن که جاودانه ام، دیوار های این شهر باریک و نازکه
تو رو خدا (لطفاً) از اینجا فرار کن و خودت رو نجات بده، عزیزم
وقتی که به دنبال خورشید هستی، ماه دست از تعقیب کردنت بر نمیداره(بیخیالت نمیشه)
شهر رو زیر و رو کن، از بالا تا پایینش(ابتدا تا انتهاش) رو به آتیش بکش و
اونم چه آتیش کشیدنی (با خاک یکسانش کن)
کی میگه که از این خواب بیدار شو(کی میخواد جلوتو بگیره)؟
پس انجامش بده(بهش برس)
خیلی ممنون