[بخش اول]
میخواهم بیآنکه نامی از او ببرم در موردش با شما صحبت کنم
همانطور که در مورد یک معشوقه یا زنی بیوفا صحبت میکنند
دختری سرزنده که از خواب بیدار میشود
در فرداهایی که روشن و آفتابی خواهند بود
[ترجیعبند]
همان که باتون میخورد
که تعقیب میشود، که میخواهند دستگیرش کنند
همان که به پا میخیزد
که رنج میکشد و دست به اعتصاب میزند
همان که زندانیاش میکنند
به او خیانت میکنند، ترکش میکنند
که به ما میل زندگی میدهد
که ما را ترغیب میکند از او دنبالهروی کنیم
تا آخر خط، تا آخر خط
[بخش دوم]
میخواهم بیآنکه نامی از او ببرم به او ادای دین کنم
گل زیبای ماه مه یا میوهٔ وحشی
گیاهی که به خوبی بر دو پایش کاشته شده
و هرجا که بخواهد آزادانه گردش میکند
[ترجیعبند]
[بخش سوم]
میخواهم بیآنکه نامی از او ببرم در موردش با شما صحبت کنم
چه دوستش بداریم چه نه، او وفادار است
و اگر میخواهید او را معرفی کنم
نام او انقلاب متداوم است