مانند یک سیل دیوانه، بیوقفه جاری خواهم بود
من را احاطه کن، احاطه کن تا دریاچه ات بشوم
به همه چیز مانند یک باد دیوانه ضربه خوام زد
دستانم را بگیر، بگیر تا متوقف بشوم
هرآنچه در زندگیم رخ داده
یک به یک تبدیل به گناه میشوند
آه در برابر زمان مقاومت نکن (سرپیچی نکن)
تو ای مصیبت، من را آنچنان دیوانه وار دوست بدار که تمام ممنوعیتها را ممنوع کنی
با هر نفست من را از سر تا به پا به درون خودت بکش تا همانجا بمانم
به هر حال تمام عشقها همیشه سراسر دروغ هستند
سرانجامشان همیشه درد و ناامیدیست
(حتی) اگر تنهایی (تنها) چیزی باشد که تو (برایم) بجا خواهی گذاشت
باز هم ارزشش داری!