جاری میشم بیوقفه مثل سیلی دیوانه
بگیر دورت بگردم بگیر چشمهت (تمایلت) میشم
ضربه میزنم به هرچی (مقابلمه) مثل بادی دیوانه
بگیر مچهایم را بگیر تا آرام شوم
همه زندگیکنندهگان تکتکشون به سمت گناهمیرند
متغیره آه زمان نافهمیدنیه(قابل مقابله نیست)
تو که پس همچین عشق بلاانگیز و دیوانهوار منی
تمام ممنوعیت ها رو ممنوع کن
در هر نفست سر تا پا
بکش من رو درونش (درنفست) اونجا میمونم
ذاتا عشفها همیشه از دروغ پرمیشه
و پایانش رو همیشه میسوزونه با نامیدی
چه باقی میمونه بعدش
تنها شدن هم باشه ارزشت رو داره