سلام، بازم منم!
سلام، چطوری!؟
زمان برام خیلی طولانی گذشته،
دور از خونه، به تو فکر میکردم
یهکم زیادی اینور و اونور رفتم
برا همین خستم
برام یه قهوه حسابی درست کن
میخوام برات یه قصه تعریف کنم
یکی بود یکی نبود
یکی بود که تو خوب میشناسیش
رفت اون دوردورا
گم شد، دوباره اومد
سلام، بازم منم!
سلام، چطوری!؟
زمان برام خیلی طولانی گذشته،
دور از خونه، به تو فکر میکردم
میدونی، من خیلی عوض شدم
کلی فکر و نقشه اومده توو سرم
راجع به تو، راجع به خودم، راجع به ما
افکار دیوانهوار، آخه دیوونه بودم من
دیگه حرفی نداری که بهم بزنی،
من دیگه فقط یه خاطرهام
شاید خاطره خیلی بدی هم نباشم
ولی دیگه هیچوقت بهت نمیگم:
سلام، چطوری!؟»
زمان برام خیلی طولانی گذشته،
«دور از خونه، به تو فکر میکردم