ظهر خون مولا به تسبیح و نماز
در میان خیمه ها راز و نیاز
محشری شد چون وضو سازد به خون
قبله اش عشق است و تسبیحش جنون
کربلا سجاده ی مولای عشق
روی دوشش آتشین شولای عشق
قدسیان آسمانی سوختند
چشم بر مولای محشر دوختند
پس به تکبیر در رکوع آمد به ناز
گفت یا رب من حسینم در نماز
گویدش یا رب ذبیح الله منم
پاره پاره قطعه قطعه این تنم
هر نفس ذکرم فقط نام تو باد
مست مست از دُردی جام تو باد
تن که ارزان است گو جان میدهم
هرچه خواهی تو بگو آن میدهم
خوانمت امروز در میدان جنگ
آن زمان بارد به رویم تیر و سنگ
امتحانم کن که چون عاشق شدم
بی کفن بی سر تو را لایق شدم
مهر تو گردد به جان من فزون
چون ببینم کودکانم غرق خون
کو قیامت تا تماشایم کند
کو توانی تا که حاشایم کند
پس به تکبیر در رکوع آمد به ناز
گفت یا رب من حسینم در نماز
گویدش یا رب ذبیح الله منم
پاره پاره قطعه قطعه این تنم
هر نفس ذکرم فقط نام تو باد
مست مست از دردی جام تو باد
تن که ارزان است گو جان میدهم
هرچه خواهی تو بگو آن میدهم
خوانمت امروز در میدان جنگ
آن زمان بارد به رویم تیر و سنگ
امتحانم کن که چون عاشق شدم
بی کفن بی سر تو را لایق شدم
مهر تو گردد به جان من فزون
چون ببینم کودکانم غرق خون
کو قیامت تا تماشایم کند
کو توانی تا که حاشایم کند
ظهر خون مولا به تسبیح و نماز
در میان خیمه ها راز و نیاز
محشری شد چون وضو سازد به خون
قبله اش عشق است و تسبیحش جنون
کربلا سجاده ی مولای عشق
روی دوشش آتشین شولای عشق
قدسیان آسمانی سوختند
چشم بر مولای محشر دوختند