معلومه که واقعا منو دوست نداشته
ندونسته از زندگیش گذشتم
بدون این که اثری به جا بذارم
بدون این که کلمه ای به جا بذارم
واقعا حرفایی هم که زده شدن درست بودن
یک بار اسمم از دهانش درنیومد
واقعا در نظرش هیچ بودم
زمان اینجوری گذشته
امشب آتیشو خاموش نکنین
یه کم دیگه می سوزه
یه کم دیگه زندگی جهنم بشه
تا صبح نجات پیدا می کنم
امشب منو نگیرین
بلکه جاری بشم سمت دریاها
نعره زنان گریه می کنم
می فرستم برای آب ها
امشب منو نگیرین
تو چشمام خون ها بشه
هیچکس اشک چشممو پاک نکنه
درس بشه برام
امشبو جونم رنج بکشه
تا دیگه رنج نکشه
اونی که باعث شد اینارو تجربه کنم
هرشب همینجور لعنت بهش
بار دیگه ای عشق ممکن نیست
سایه ش رد نشه از کنارم