تو فکر یک سقفم
یک سقف بی روزن،
یک سقف پابرجا،
محکمتر از آهن!
سقفی که تنپوش هراس ما باشه
تو سردی شبها لباس ما باشه.
سقفی اندازهی قلب من و تو،
واسه لمس تپش دلواپسی،
برای شرم لطیف آینهها،
واسه پیچیدن بوی اطلسی.
زیر این سقف با تو از گل،
از شب و ستاره میگم،
از تو و از خواستن تو،
میگم و دوباره میگم؛
زندگیمو زیر این سقف با تو اندازه میگیرم،
گم میشم تو معنی تو،
معنی تازه میگیرم.
سقفمون، افسوس و افسوس،
تن ابر آسمونه،
یه افق، یه بینهایت،
کمترین فاصلهمونه!
تو فکر یک سقفم
یک سقف رویایی،
سقفی برای ما،
حتي مقوایی.
تو فکر یک سقف ام
یک سقف بیروزن،
سقفی برای عشق،
برای تو با من!
سقفی اندازهی قلب من و تو،
واسه لمس تپش دلواپسی،
برای شرم لطیف آینهها،
واسه پیچیدن بوی اطلسی.
زیر این سقف، اگه باشه،
میپیچه عطر تن تو،
لختی پنجرههاشو
میپوشونه پیرهن تو!
خوبه عطر خود فراموشي بپاشيم!
آخر قصه بخوابيم آخر ترانه پاشيم
سقفمون، افسوس و افسوس،
تن ابر آسمونه،
یه افق، یه بینهایت،
کمترین فاصلهمونه!
تو فکر یک سقف ام...