تو فکر یک سقفم، یک سقف بیروزن
یک سقف پابرجا، محکمتر از آهن
سقفی که تنپوش هراس ما باشه
تو سردی شبها لباس ما باشه
سقفی اندازهی قلب من و تو، واسه لمس تپش دلواپسی
برای شرم لطیف آینهها، واسه پیچیدن بوی اطلسی
زیر این سقف با تو از گل، از شب و ستاره میگم
از تو و از خواستن تو، میگم و دوباره میگم
زندگیمو زیر این سقف، با تو اندازه میگیرم
گم میشم تو معنی تو؛ معنی تازه میگیرم
سقفمون افسوس و افسوس، تن ابر آسمونه
یه افق، یه بینهایت، کمترین فاصلهمونه
تو فکر یک سقفم