چقدر زیباییم، چقدر دست نیافتنی
شادی هامون یکی، غم هامون یکی
چین های صورتم مثل اینکه
سایه های دستت اند
یک پایان داره، میدونی تو هم
میدونی هر چیزی تا جایی که ادامه داره
هنر این است که با وجود دانستن همه جیز
قادر به دوست داشتن بودن ، با به روی خود نیاوردن
پس یرای فردا در تنهایی هم بیدار میشیم
شاید هم کی میدونه
اگه من اینچنین این روز رو تحسین می کنم
بی اندازه دوستدار تو بودم کفتن است
نمی تونم قول بدم، زندگی بر هم میزنه میانه ی ما رو
شاید یک روز جدا بنویسه
اما هرجا باشی
بوت میاد به قلبم نفوذ میکنه
یک پایان داره، میدونی تو هم
میدونی هر چیزی تا جایی که ادامه داره
هنر این است که با وجود دانستن همه جیز
قادر به دوست داشتن بودن ، با به روی خود نیاوردن
پس یرای فردا در تنهایی هم بیدار میشیم
شاید هم کی میدونه
اگه من این چنین این روز رو تحسین می کنم
بی اندازه دوستدار تو بودم کفتن است
نمی تونم قول بدم، زندگی بر هم میزنه میانه ی ما رو
شاید یک روز جدا بنویسه
اما هرجا باشی
بوت میاد به قلبم نفوذ میکنه
نمی تونم قول بدم شاید
با زمان محکومیم مثل هر چیزی
اما هر چی بشه
تو روت رو به من کن
نمی تونم قول بدم، زندگی بر هم میزنه میانه ی ما رو
شاید یک روز جدا بنویسه
اما هرجا باشی
بوت میاد به قلبم نفوذ میکنه
نمی تونم قول بدم به تو شاید
با زمان محکومیم مثل هر چیزی
اما هر چی بشه
تو روت رو به من کن