بخاطر تو میرسم
میدونم یه جایی اون بیرونی
خیلی تاریکه,خیلی سردمه
میدونم که باید میومدم اینجا
هر رویای نابود شده ای
که پشت سر میذارم
باعث میشه که به پیش رفتن ادامه بدم
باعث میشه که به دویدن با چشمهای بسته ادامه بدم
اسمتو صدا میزنم و فقط پژواکهایی میشنوم
بدنبال بارونم اما فقط سایه هایی میبینم
باید صورتتو نشونم بدی
صداهایی پشت سرم صدام میزنند
شبح هایی از تو,درون من میسوزند
تو باید به من یه علامت بدی
آروم محو میشم
تو داری به سمت تاریکی منحرف میشی
نمیتونم ببینم,نمیتونم فکر کنم
باید به جستجو ادامه بدم
هر خاطره
هر فکری درمورد تو
درون منه
بهم دستور میده چی کار کنم
اسمتو صدا میزنم و فقط پژواکهایی میشنوم
بدنبال بارونم اما فقط سایه هایی میبینم
باید صورتتو نشونم بدی
صداهایی پشت سرم صدام میزنند
شبح هایی از تو,درون من میسوزند
تو باید به من یه علامت بدی
صدامو میشنوی؟
دارم وقت تلف میکنم؟
نزدیکمی؟
یا فقط توی ذهنمی؟
آیا؟آیا؟
اسمتو صدا میزنم و فقط پژواکهایی میشنوم
بدنبال بارونم اما فقط سایه هایی میبینم
باید صورتتو نشونم بدی
صداهایی پشت سرم صدام میزنند
شبح هایی از تو,درون من میسوزند
تو باید به من یه علامت بدی