دیوار نوشته هایی که
زیر یه آسمون غبار آلوند
یه تنش دائمی
در اوج یه اعتماد که از بین رفته
فهمیدم درسهایی که من یاد دادی
هیچوقت درست نبودند
حالا خودم رو توی سوال پیدا میکنم
(انگشت اتهام اونها دوباره به سمت منه)
جامعه من رو گناهکار میدونه
(انگشت اتهام تو دوباره به سمت منه)
میخوام فرار کنم
بدون خداحافظی
میخوام حقیقت رو بدونم
بجای اینکه از با حیرت از خودم بپرسم چرا؟
میخوام جوابها رو بدونم
جوابهایی که دروغ نباشند
میخوام دنیا رو بی خیال بشم
و ذهنم رو رو به حقایق باز کنم
محفظه های کاغذی و صداهای عصبانی
زیر یه آسمون غبار آلود
یه موج دیگه از تنش
وجود من رو پر کرده
تموم حرفهای من از کارهام
هیچ وقت حقیقت نداشتند
حالا خودم رو توی سوال پیدا میکنم
(انگشت اتهام اونها دوباره به سمت منه)
جامعه من رو گناهکار میدونه
(انگشت اتهام تو دوباره به سمت منه)
میخوام فرار کنم
بدون خداحافظی
میخوام حقیقت رو بدونم
بجای اینکه از با حیرت از خودم بپرسم چرا؟
میخوام جوابها رو بدونم
جوابهایی که دروغ نباشند
میخوام دنیا رو بی خیال بشم
و ذهنم رو رو به حقایق باز کنم
میخوام بدون خداحافظی فرار کنم
(میخوام فرار کنم میخوام فرار کنم میخوام فرار کنم میخوام فرار کنم )
میخوام فرار کنم و هیچوقت با حیرت از خودم نپرسم چرا؟
(میخوام فرار کنم میخوام فرار کنم میخوام فرار کنم میخوام فرار کنم )
میخوام فرار کنم و ذهنم رو رو به حقایق باز کنم
(میخوام فرار کنم/ذهن میخوام فرار کنم میخوام فرار کنم/ذهن میخوام فرار کنم/ذهن
میخوام فرار کنم/ذهن میخوام فرار کنم میخوام فرار کنم/ذهن میخوام فرار کنم/ذهن)
میخوام فرار کنم
بدون خداحافظی
میخوام حقیقت رو بدونم
بجای اینکه از با حیرت از خودم بپرسم چرا؟
میخوام جوابها رو بدونم
جوابهایی که دروغ نباشند
میخوام دنیا رو بی خیال بشم
و ذهنم رو رو به حقایق باز کنم
میخوام فرار کنم
و ذهنم رو رو به حقایق باز کنم
میخوام فرار کنم
و ذهنم رو رو به حقایق باز کنم
میخوام فرار کنم
و ذهنم رو رو به حقایق باز کنم
میخوام فرار کنم
و ذهنم رو رو به حقایق باز کنم