تو روزنهی نوری، در خانهی ظلمتپوش
دیباچهی آوازی، بر متن شب خاموش
بر متن شب خاموش
چیزی به من از باران، چیزی به من از پرواز
چیزی به من از گریه، چیزی به من از آواز
میبخشی و میخوابی، در بستری از اعجاز
میمانم و میرویم، در سنگر یک آغوش
بر متن شب خاموش
شب حوصله میسوزد، وقتی که تو در خوابی
ظلمت همهی دنیاست، وقتی تو نمیتابی
تندیسهی تنهایی، در خوابی و زیبایی
مهتابی و بر پیکر، دوری و همینجایی
در خانهی ظلمت پوش
چیزی به من از باران، چیزی به من از پرواز
چیزی به من از گریه، چیزی به من از آواز
میبخشی و میخوابی، در بستری از اعجاز
میمانم و میرویم، در سنگر یک آغوش
بر متن شب خاموش
تو روزنهی نوری، در خانهی ظلمتپوش
دیباچهی آوازی، بر متن شب خاموش
در سنگر یک آغوش