آتشی هست که در من شعله می گیرد
فوران می کند
و مرا از تاریکی برون می آرد
عاقبت توانمت به روشنی دید
پیش آی و پشت بر من کن
و من رازهات آشکار خواهم کرد
بنگر که چون ترک گویم ذره ذره ات را
ناچیز مپندار آنچه در توان دارم را
آتشی هست که در من شعله می گیرد
فوران می کند
و مرا از تاریکی برون می آرد
زخم های شیفتگیت یادم آرد از ما
که ما را جملگی هرچیز بود
زخم های شیفتگیت می هلندم نفس نفس زنان
یارای رویاروییم نیست با این دریابِش (احساس)
می توانستیم هر چیزی بداریم (آرزو خواهی کرد که کاش هرگزم ندیده بودی)
با غلتیدن در اعماق (اشک ها خواهند ریخت حال آنکه در ژرفا می غلتند)
عشقم را در دستانت داشتی (آرزو خواهی کرد که کاش هرگزم ندیده بودی)
و به بازیش گرفتی (اشک ها خواهند ریخت)
با ضرب (غلتیدن در اعماق)
داستانی ندارم که گفته شود
لیک از تو یکی شنیده ام
سرت را خواهم خورد
به من اندیش در ژرفای نومیدیت
خانه ای ساز انجای
که خانه ی من با تو نیست
زخم های شیفتگیت یادم آرد از ما
که ما را جملگی هرچیز بود
زخم های شیفتگیت می هلندم نفس نفس زنان
یارای رویاروییم نیست با این دریابِش (احساس)
می توانستیم هر چیزی بداریم (آرزو خواهی کرد که کاش هرگزم ندیده بودی)
غلتیدن در اعماق (اشک ها خواهند ریخت حال آنکه در ژرفا می غلتند)
عشقم را در دستانت داشتی (آرزو خواهی کرد که کاش هرگزم ندیده بودی)
لیک به بازیش گرفتی (اشک ها خواهند ریخت)
با ضرب (غلتیدن در اعماق)
می توانستیم هر چیزی بداریم
با غلتیدن در عمق
عشقم را در دستانت داشتی
لیک به بازیش گرفتی
با ضرب
روحت را از میان هر در بازی پرتاب کن
موهبت هات شمار تا که دانی خواسته چیست ترا
اندوهم را به زرِ ارجمند گردان
همانندش به من پس خواهی داد، آنچه دروی خواهی کشت
(آرزو خواهی کرد که کاش هرگزم ندیده بودی)
میتوانستیم هر چیزی بداریم (اشک ها خواهند ریخت حال آنکه در ژرفا می غلتند)
میتوانستیم هر چیزی بداریم (آرزو خواهی کرد که کاش هرگزم ندیده بودی)
همه اش را، همه اش را، همه اش را (اشک ها خواهند ریخت حال آنکه در ژرفا می غلتند)
می توانستیم هر چیزی بداریم (آرزو خواهی کرد که کاش هرگزم ندیده بودی)
غلتیدن در اعماق (اشک ها خواهند ریخت حال آنکه در ژرفا می غلتند)
عشقم را در دستانت داشتی (آرزو خواهی کرد که کاش هرگزم ندیده بودی)
لیک به بازیش گرفتی (اشک ها خواهند ریخت)
با ضرب (غلتیدن در اعماق)
می توانستیم هر چیزی بداریم (آرزو خواهی کرد که کاش هرگزم ندیده بودی)
غلتیدن در اعماق (اشک ها خواهند ریخت حال آنکه در ژرفا می غلتند)
عشقم را در دستانت داشتی (آرزو خواهی کرد که کاش هرگزم ندیده بودی)
لیک به بازیش گرفتی
به بازیش گرفتی
به بازیش گرفتی
به بازیش گرفتی
با ضرب