یه نوری اون بالاس که روی ماهتو
تو گوشِ من یه صداس
آغوشت چه زیباس
با خونواده بودی بابا، تو و من
فکر نمیکردم فراموش کنه زود
اونی که یادِ تو
قصههایی که گفتی از عشقی جاودان
از چانگا و از هویی با روحی بیکران
اما وقتی تو رفتی عشقت رو برد از یاد
اگه باور کنه قصههاتو میمونه اون با تو
(میدونم چانگا اون بالاس، ولی چجوری ثابتش کنم؟)
پر بگشا، چانگا، منو صدا زدی
پر بگشا، با خود منو نمیبری
میبینی اما ساکتی
پس من میام، همونجا بمون
پر بگشا، پر میزنم به سوی تو
با رویا، بینم بهشتِ روی تو
اگه هستی تو دورِ دور
به پیدا کردنت هستم مجبور
با یه موشک سوی نور
واسه خونواده میرم از ابر بالا
میگم عشقِ واقعی چیه به زودی به بابا
میدونیم که دردِ عشق میبردت بهشت
میشه ثابت بهش
چطور بجنگم درست مثلِ یه جنگجو
واسه عشقی که نشسته بالاتر از کوه
میرم واسه رسیدن به مقصدی از نور
پس بیا بگو
پر بگشا، چانگا، میام بهسوی تو
با رویا، بابا، همهش میگم به تو
داستان نیست عشقِ واقعی
میام هرچند باشی تو دور
با یه موشک سوی نور