حرفامو قورت میدادم و نفسم رو [تو سینه] حبس میکردم
میترسیدم واسه بقیه مشکل درست کنم و خیط بکارم
واسه همین آروم [سر جام] نشستم و مؤدبانه قبول کردم
فکر کنم فراموش کردم که فرصت انتخاب داشتم
گذاشتم منو از نقطهٔ عطف (لحظهٔ سرنوشتساز) پس بزنی
واسه هیچ چیزی ایستادگی نکردم، پس [حقمه که] واسه هر چیزی زمین بخورم
منو خوار و ضعیف نگه داشتی، اما من پا شدم
گرد و غبارم رو تکوندم
صدامو میشنوی، اون صدا رو میشنوی
شبیه رعدی که قراره زمین [زیر پات] رو بلرزونه
منو خوار و ضعیف نگه داشتی، اما من پا شدم
آماده شو چون من به اندازهٔ کافی [سختی] کشیدم
همشو میبینم، الان میبینمش
چشمهایی عینهو چشمهای یه ببر جنگنده دارم که تو آتیش میرقصه
چون یه قهرمانم و غرش منو خواهی شنید
غرشی بلندتر و بلندتر از غرش یک شیر
چون یه قهرمانم و غرش منو خواهی شنید
اوه اوه اوه اوه اوه اوه
غرش منو خواهی شنید
الان مثل یک پروانه معلقم
مثل یک زنبور نیش میزنم، [آره،] دارم خودی نشون میدم
از هیچی به یک قهرمان مبدل شدم
منو خوار و ضعیف نگه داشتی، اما من پا شدم
گرد و غبارم رو تکوندم
صدامو میشنوی، اون صدا رو میشنوی
شبیه رعدی که قراره زمین [زیر پات] رو بلرزونه
منو خوار و ضعیف نگه داشتی، اما من پا شدم
آماده شو چون من به اندازهٔ کافی [سختی] کشیدم
همشو میبینم، الان میبینمش
چشمهایی عینهو چشمهای یه ببر جنگنده دارم که تو آتیش میرقصه
چون یه قهرمانم و غرش منو خواهی شنید
غرشی بلندتر و بلندتر از غرش یک شیر
چون یه قهرمانم و غرش منو خواهی شنید
اوه اوه اوه اوه اوه اوه
غرش منو خواهی شنید
غرش، غرش، غرش
چشمهایی عینهو چشمهای یه ببر جنگنده دارم که تو آتیش میرقصه
چون یه قهرمانم و غرش منو خواهی شنید
غرشی بلندتر و بلندتر از غرش یک شیر
چون یه قهرمانم و غرش منو خواهی شنید
اوه اوه اوه اوه اوه اوه
غرش منو خواهی شنید