سه مايل مانده تا رودخانهای
كه مرا با خود به دوردستها ميبرد
و دو مايل به خيابان خاكي و غبارآلودی
كه امروز تو را آنجا ديدم
چهار مايل تا اتاق تنهاییهايم مانده
جايی كه چهرهام را از آدمها پنهان ميکنم
و نیم مايل تا كافه مرکز شهر
که از رسواییام به آنجا پناه میبرم
خدايا ، تا كی بايد به فرار کردن (از خود) ادامه دهم؟
هفت ساعت ، هفت روز يا هفت سال!؟
فقط ميدانم از وقتي رفتهای
انگار دارم در رودخانه غرق می شوم
در رودخانهای از اشك
غرق شدن در یک رودخانه؛
حس غرق شدن دارم
غرق شدن در يك رودخانه
تا سه روز دیگر، اين شهر را ترك میكنم
و بدون هر اثری ناپديد ميشوم
از حالا تا يك سال بعد، شاید جایی باشم
كه هيچكس من را نشناسد
ای کاش می توانستم در آغوشت بگیرم
تا یک بار دیگر دردم را التیام بدهم
اما وقت اندک است و باید بروم
دوباره باید از خود بگریزم
هنوز هم درگیر این فكر هستم
روزی دوباره بازخواهم گشت
و تو مرا از غرق شدن نجات خواهي داد
غرق شدن در رودخانه
(غرق شدن)
غرق در رودخانه ای از اشك
غرق شدن در یک رودخانه
حس غرق شدن دارم
غرق شدن در يك رودخانه
غرق شدن در یک رودخانه
(در یک رودخانه، غرق شدن)
غرق شدن در رودخانه ای از اشك