وقتی همهی بازیها را ببازم
وقتی تنهایی تنها همخواب من باشد
وقتی همهی درها به رویم بسته باشند
و فرا رسیدن شب هیچ آرامشی به من نبخشد
وقتی از سکوت بترسم
وقتی نتوانم روی دو پای خودم بایستم
وقتی خاطرات هجوم آورند
و مرا به سینهی دیوار بچسبانند
مقاومت خواهم کرد و تمام قد در برابر جهان خواهم ایستاد
به آهن بدل خواهم شد
تا پوستم را کلفتتر کنم
و حتی وقتی بادهای زندگی
به تندی بوزند
مانند ِنی ای خواهم شد که خم میشود
ولی هرگز نمی شکند
برای ادامه دادن به زندگی مقاومت خواهم کرد
ضربات را تحمل خواهم کرد
و هرگز تسلیم نخواهم شد
و حتی وقتی که رویاهایم تکه تکه میشوند
مقاومت خواهم کرد، مقاومت خواهم کرد
وقتی جهان دیگر هیچ جادویی نداشته باشد
وقتی خودم بدترین دشمن خودم شوم
وقتی نوستالژی روحم را تکه پاره کند
و حتی صدای خودم را نشناسم
وقتی جنون مرا تهدید به نابودی کند
وقتی همهی شانس ها از دست بروند
وقتی اجل از راه برسد
یا روزی فرارسد که تو دیگر نباشی