Remember to forget [Persian translation]

خوب زیاد می‌رم تو بحر ِ مشکل‌ها

فکرو خیال برم‌می‌داره، مشروب خورم‌ شدید

مردِ ناتمام

تیرکَ‌م زیر پیشخون ِ [مشروب‌فروشی]، انگار بخواد بیفته

صفحه بذارِ پشت بقیه

تو‌دهن‌َم یخ‌ه ، جناب ِ عکس ِروی بطری‌َم

آتیش می‌زنم سیگار با سیگار

می‌دونند این‌و همهٔ‌ شهر

می‌دونم، تازه به هم رسیدیم

هنوز قلق‌م دستِ‌ت نیست

ولی کنجکاوم بدونم

کمکَ‌م می‌کنی یادم باشه یادم بره

چون نمی‌خوام بیدار شَم هنوز

پیشَ‌م بمون کل شب‌و

تا بزنه سحر

کمکَ‌م‌ کن یادم باشه یادم بره

هی-یه، یه یه

آخه من خیره‌م به فردا

ساکن ِ دیروز

همیشه قصه گو

قصه‌هایی که خریدار نداره دیگه

دیرمی‌رسم، مردِ آخرین فرصت

دوندهٔ کُند، رقاص ِ آخر

[یه هو] دیدی سُرخوردم کف زمین

می‌دونم، غریب‌‌ه شاید

عوض‌َم ندارم بدَم براش

اما تو فکرم اگه بتونی

کمک‌م کنی یادم باشه یادم بره

چون نمی‌خوام بیدار شَم هنوز

پیش‌م بمون شب‌و

تا بزنه سحر

کمک‌م کن یادم باشه یادم بره

ای-یهِ هی

کمکَ‌م کن یادم باشه یادم بره

چون نمی‌خوام بیدار بشم هنوز

پیش‌م بمون شب‌و

تا بزنه سحر

کمک‌م کن یادم باشه یادم بره