Remember Everything [Persian translation]

اوه مادر عزیز، عاشقتم

متاسفم، به اندازه کافی خوب نبودم

پدر عزیز، من رو ببخش

چون از نگاه تو من هیچوقت جمع نکردم

تو قلبم می دونم که من تو رو شکست دادم، اما تو من رو اینجا تنها گذاشتی

اگه می تونستم بارون رو مهار کنم، آیا درد رو بی حس می کردید؟

چون من همه چیز رو به یاد دارم

اگه می تونستم کمکتون کنم که فراموش کنید، پشیمونی من رو قبول می کردید؟

چون من همه چیز رو به یاد دارم

اوه برادر عزیز، از من متنفر نباش برای اینکه هیچوقت کنارت نبودم و پشتت نبودم (هوات رو نداشتم)

خواهر عزیز، لطفا من رو سرزنش نکن

من‌ فقط کارایی رو انجام دادم که فکر کردم واقعا درسته

خیلی جاده تنها و طولانی هست، وقتی می دونی که تنها قدم می زنی(تنها هستی)

اگه می تونستم بارون رو مهار کنم، آیا درد رو بی حس می کردید؟

چون من همه چیز رو به یاد دارم

اگه می تونستم کمکتون کنم که فراموش کنید، پشیمونی من رو قبول می کردید؟

چون من همه چیز رو به یاد دارم

احساس می کنم دارم فرار می کنم

من‌ هنوز خیلی از خونه دورم

شما گفتید که من هرگز تغییر نمی کنم

اما شما چی می دونید؟

من‌ همه رو به خاک می سوزانم، قبل از اینکه اجازه بدم فرار کنید(بدوید)

لطفا من رو ببخشید، من الان نمی تونم شما رو ببخشم

من‌ همه چیز رو به یاد دارم

اگه می تونستم بارون رو مهار کنم، آیا درد رو بی حس می کردید؟

چون من همه چیز رو به یاد دارم

اگه می تونستم کمکتون کنم که فراموش کنید، پشیمونی من رو قبول می کردید؟

چون من همه چیز رو به یاد دارم

همه ی این ها خیلی زود گذشت من هنوز نمی تونم گذشته رو تغییر بدم، من همیشه همه چیز رو به یاد دارم

اگه می تونستیم دوباره شروع کنیم، پایان تغییری می کرد؟

ما همه چیز رو به یاد داریم، همه چیز