دستانت مثل باران بود، نتونستم بگیرمشان
نتونستم در آغوش گرفته و سیر شوم
صورت رز گونه ات مثل بهار بود، نتونستم آن را ببوسم
نتونستم از ناز کردن آن سیر شوم
سرنوشت تارهایش را تنید
باز هم پر و بالم را شکست، بگیر
یک جان دارم، بگیر مال تو باشد
سرنوشت تارهایش را تنید
باز هم پر و بالم را شکست، بگیر
یک جان دارم، بگیر مال تو باشد
گیسوانت مثل نسیم بود، نتونستم آن را ببویم
وزیدم اما به آن نرسیدم
چشمانت مثل دریا بود، نتونستم نگاهش کنم
در آن افتادم و غرق شدم
سرنوشت تارهایش را تنید
باز هم پر و بالم را شکست، بگیر
یک جان دارم، بگیر مال تو باشد
سرنوشت تارهایش را تنید
باز هم پر و بالم را شکست، بگیر
یک جان دارم، بگیر مال تو باشد