خورشید را پنجه می سایم
پنجه می سایم از برای تو
این درد ، آزار می دهد مرا ، به آتشم می کشد بدون عشق تو
جویای من نشدی ، مایوس و نا امیدم
شبهای بسیاری گریسته ام از برای تو
خورشید را پنجه می سایم ، نا امیدانه
بسی آسان تراست رسیدن به خورشید از رسیدن به قلب تو
برای تو جانم را می دهم
بی تو زندگی می کنم
و تاب نمی توانم آورم ، اینگونه بودن مرا بسیارمی آزارد
خورشید را پنجه می سایم
به سوی خانه ات رفتم
و تو را نیافتم
در جای جای پارک ، میدان شهر، سینما ،در جستجوی تو بودم
تو را به دام انداخته ام درمیان پوست تن و جانم
بیش از این دیگر نمی توانم تاب آورم و می خواهم در کنار تو باشم
خورشید را پنجه می سایم ، نا امیدانه
بسی آسان تراست رسیدن به خورشید از رسیدن به قلب تو
برای تو جانم را می دهم
بی تو زندگی می کنم
و تاب نمی توانم آورم ، اینگونه بودن مرا بسیارمی آزارد
خورشید را پنجه می سایم
خورشید را پنجه می سایم
پنجه می سایم
پنجه می سایم ، آه ، پنجه می سایم ، خورشید را پنجه می سایم
پنجه می سایم ، آه ، خورشید را پنجه می سایم
پنجه می سایم