در خواب رفته بودم که ناگه
بشنیدم صدایت
ز دوردست، آسوده بال بر باد
رج زدی صبح فردایم
تویی درد و درمانم
به چشمم بنگر
که صد راز پنهان است
به صد آهنگم
تو ای نگار
باین آب تشنه بودم، گوارا
شوق دیدارت فنایم کرد
رمیدم، نگسستم، نگارا
دست چالاکت رهایم کرد
تویی درد و درمانم
به چشمم بنگر
که صد راز پنهان است
به صد آهنگم
چه گشتم نمی دانم
به چشمم بنگر
که پس داده تاوان از
جور فرسنگ هاست
بر من ببار
مستانه رو در جان من
کز فردامان نشان نیست
پروانه شو در خواب من
کاین طوفان را کس امان نیست
در صد کوچه ام، چشم در راه تو
آه از انتظار، از سودای تو
(تویی درد و درمانم)
آتش می زند جانم می برد
(که صد راز پنهان است)
... داد از کیمیا از این