دیگه من دیگه من مثل قدیما به تو هیچ رو نمیارم
می مونم می مونم تو ظلمت اما چشامو هم نمی ذارم
با شکستنم سراپا به سراب قصه رفتم
خسته اومدم کنارت از کنارت خسته رفتم
خسته اومدم کنارت از کنارت خسته رفتم
رفتم رفتم رفتم رفتم
رفتم رفتم رفتم رفتم
حالا این باغچه کوچیک شده تنها قفس تن
حالا که گلا رو چیدم گل شده خار و خس تو
تو نگاه بی قرارت انتظاری ناتمومه
کاشکی می شد تا بدونم آخر قصه کدومه
اول قصه یه خوابه
یه سؤال بی جوابه
زندگی رنگ سرابه
عمره که مثل حبابه
با شکستنم سراپا به سراب قصه رفتم
خسته اومدم کنارت از کنارت خسته رفتم
خسته اومدم کنارت از کنارت خسته رفتم
رفتم رفتم رفتم رفتم
رفتم رفتم رفتم رفتم