عزیزم بهم میگه نمیتونم باهاش بیام
و من همه ی اینارو توی چشماش خونده بودم
خیلی قبل تر از اینکه حتی به زبون بیاره
ازش پرسیدم چرا باید بری؟
گفت}خودت میدونی و منم میدونم چرا}
و وقتی برم،اینجا به همون ساکتی خواهد بود که
دفعه اول اومدم
من هیچ توقعی ندارم
من هیچ توقعی ندارم
مراقب خودت باش
من قبلا صدمه دیده ام
زمان زیادی رو پشت درهای بسته سپری کردم
ممکنه از من متنفر باشی،ولی من به خاطر میسپرم که دوستت داشته باشم
خداحافظ
گریه نکن
میدونی چرا
و وقتی برم،اینجا به همون ساکتی خواهد بود که
دفعه اول اومدم
من هیچ توقعی ندارم
من هیچ توقعی ندارم
تمام امواج شرمساری منظره ای مخروبه رو میسازند
همینطور که بهترین خاطراتتو با خودشون میبرند
چی میشد اگه در تنها داستان تو،فرد متفاوتی بودم؟
آیا باز هم همین حسو داشتی
همینطور که از در بیرون میرفتم
و دیگه چهرتو نمیدیدم
و دیگه چهرتو نمیدیدم
و وقتی برم،اینجا به همون ساکتی خواهد بود که
دفعه اول اومدم
و وقتی برم،اینجا به همون ساکتی خواهد بود که
دفعه اول اومدم
من هیچ توقعی ندارم
من هیچ توقعی ندارم
من هیچ توقعی ندارم
من هیچ توقعی ندارم
من هیچ توقعی ندارم
من توقع ندارم که وقتی میرم چیزی تغییر کنه