ترجمه : لاله زاهدی
عشق بدترین مصیبت هاست
عشق چهره اش را تغییر می دهد و کلمات را جعل میکند
عشق بدترین کسی است که مغز را شستشو می دهد
مثل مرغزاری در میان کویر
او مجذوبمان می کند و میخواهد خوشنود مان کند
اما تنها ما را به دوزخ فرو می افکند
عشق هیچ (ارزش) اخلاقی نمی شناسد (ندارد)
جنایتکاریست گریز پا
اما چه کسی میتواند بگوید
که می تواند بدون عشق زندگی کند
چه کسی؟
چه کسی میتواند
وانمود کند که آن را نمی خواهد
چه کسی؟
چه کسی میتواند بگوید
که عشق برایش معنایی(اهمیتی) ندارد
چه کسی؟
او شکنجه می دهد، در هم می شکند
ما را به صلیب می کشد
اما چه کسی میتواند بگوید؟
عشق درکار تجارت کثیفی است
روح های پاک را به سیاه چال می افکند
شاهزادگان را در قلعه های شان در هم میشکند
هرگز پرچم تسلیمی(سفید) درکار نیست
نه آتش بسی(صلح موقت ) ، نه موسم بهاری
نزاع ادامه دارد تا عشق بر شما پیروز شود
عشق در میدان جنگ رهایتان می کند
شرنگی است در جان
اما چه کسی میتواند بگوید
که می تواند بدون عشق زندگی کند
چه کسی؟
چه کسی میتواند
وانمود کند که آن را نمی خواهد
چه کسی؟
چه کسی میتواند بگوید
که عشق برایش معنایی(اهمیتی) ندارد
چه کسی؟
او شکنجه می دهد، در هم می شکند
ما را به صلیب می کشد
اما چه کسی میتواند بگوید؟
که می تواند بدون عشق زندگی کند
چه کسی؟
چه کسی میتواند
وانمود کند که آن را نمی خواهد
چه کسی؟
چه کسی میتواند بگوید
که عشق برایش معنایی(اهمیتی) ندارد
چه کسی؟
او زخم می زند ، و نوازش می کند مارا
او ما را به بند می کشد
اما چه کسی می تواند بگوید
( به بند)
اما چه کسی میتواند بگوید؟
که می تواند بدون عشق زندگی کند
چه کسی؟
چه کسی میتواند
وانمود کند که آن را نمی خواهد
چه کسی؟
چه کسی میتواند بگوید
که عشق برایش معنایی(اهمیتی) ندارد
او شکنجه می دهد، در هم می شکند
ما را به صلیب می کشد
ترجمه :لاله مولای زاهدی