چه کسی لبانت را لمس می کند
و آنهنگام که هوس را در تو بر می انگیزد
و تنت را در بر
خداوندگارت می شود؟
و سبب زایش
هستی ای دیگر
سعادتی دیگر می شود؟
چه کسی عهده دار
برآورده شدن رویاهایت می شود
و در چشم بر هم زدنی
با خنده ای دلربا
می داند چطور ترا هدایت کند
و یاد مرا در اعماق قلبت نابود ؟
این دیگری چه کسی می تواند باشد
این مزاحمی که
که پا می نهد در تمامی آنچه که از آن ما بود
پس از رفتن من ؟
چه کسی ضعف هایت را
با بوسه
و کلمات عاشقانه اش می ستاند
آن هنگام که روزهای دیوانگی هایمان را
در حجاب فراموشی پنهان می کند؟
چه کسی در واپسین روزهای من
جانت را می ستاند؟
ما بیست سال فاصله سنی داریم
با عشقی مفرط
قلب من به یاس نشسته است
زیرا پس از آنکه چشم از جهان فرو بندم
چشمان دیگری به تو خواهند نگریست
و ذهنم سخت درگیر این افکار است
چه کسی بدون مخالفتی از سوی تو
همان کارهایی را انجام می دهد
که تنها مخصوص من و توست
آنهنگام که می بوسمت
آنهنگام که در آغوش می گیرمت.
چه کسی جای دستان مرا
بر روی شانه هایت خواهد گرفت؟
چه کسی با دیوانگی های ناگهانی ات
و خشم هایت آشنا خواهد شد؟
چه کسی بخت با تو بودن را خواهد داشت ؟
فکر این چیزها دیوانه ام میکند
چه کسی ؟ هیچ کس نمی تواند بگوید
چه کسی؟ ما از او هیچ نمی دانیم
اما قلبم تکه تکه می شود
وقتی فکر می کنم که آن دیگری
دوستت دارم را از لبانت خواهد شنید
و من می دانم
آن دیگری
لبانت
و تختخوابت را تصاحب خواهد کرد
و یک بار دیگر مرا
به خاک خواهد سپرد.