چیزی لطیف در جریان است
چیزی که با روحمون عجین شده و دلخواه ماست
چیزی که ما را می کاود
و در یکدیگر حل می کند
و همچون لباسی ست که بر تنمان دوخته اند
چیزی به ما می گوید دیگر هبچ فرصتی برای تغییر عقیده نداریم
و بی برو برگشت عاشق هم می شویم
و صبحی با لجاجت این چیز را از بین می بریم
“اما پس این چیز چیست؟“
این سوالیست که همه از خودشان می پرسند
این چیز شیرین چیست؟
این جواهری که اینجاست چه چیزیست؟
چیزی که چون خنجری در قلب ما فرو می رود
چیزی که از ما عبور می کند و ما را از آن خود می کند
اگر چیز دیگری در این راه نظرمان را جلب کند
ما تبدیل به هیچ می شویم
چیزی که ما را زیر و رو کرده
و نگه می دارد
چیزی که ما را متلاشی کرده و در آغوشش حفظ می کند
و جسم و روحمان را در آغوشش می گیرد
بارها
آری بارها
و بارها
“اما پس این چیز چیست؟“
این سوالیست که همه از خودشان می پرسند
این چیز شیرین چیست؟
این جواهری که اینجاست چه چیزیست؟
چیزی که ما را با خود می برد ، و ما را هوشیار می کند
چیزی شبیه به یک شگفتی
اگر روزی به چیزی به این زیبایی برخورد کردی
باید هر چیز دیگری را رها کنی
“اما پس این چیز چیست؟“
این سوالیست که همه از خودشان می پرسند
این چیز شیرین چیست؟
این جواهری که اینجاست چه چیزیست؟
“اما پس این چیز چیست؟“
این سوالیست که همه از خودشان می پرسند
این چیز شیرین چیست؟
این جواهری که اینجاست چه چیزیست؟