من عشقم را با آواز برایت میخوانم
این شب یک شعر میشود
صدایم اشکی از خاطره گذشته ها نوستالژی) خواهد بود)
من هرگز التماست نخواهم کرد
چرا که تو مرا ترک کردی
از نظر من، هر آنچه تو انجام دهی درست است
من تو را دوست دارم و مایلم آن را فریاد بزنم
ولی همانطور که میدانی، صدای روح با نرمی و لطافت آواز میخواند
من تو را دوست دارم و مایلم آن را فریاد بزنم
ولی امشب حتی نمی توانم حرف بزنم، زیرا مایلم گریه کنم
من غم و اندوهی را که در درونم است را با آواز میخوانم
امشب یک نغمه (ملودی) خواهد بود
من هنوز برایت گریه میکنم
حتی اگر اکنون دیگر احمقانه باشد
من التماست نخواهم کرد چرا که
اکنون، تو دیگر مال من نیستی
از نظر من، هر آنچه تو انجام دهی درست است
من تو را دوست دارم و مایلم آن را فریاد بزنم
ولی همانطور که میدانی، صدای روح به نرمی و لطافت آواز میخواند
من تو را دوست دارم و مایلم آن را فریاد بزنم
ولی امشب حتی نمی توانم حرف بزنم، زیرا مایلم گریه کنم
من تو را دوست دارم، من تو را دوست دارم